در مسیر

در مسیر

نوشته‌های حمید سلطان آبادیان از سفــــر، زندگی و ...
در مسیر

در مسیر

نوشته‌های حمید سلطان آبادیان از سفــــر، زندگی و ...

گاهی ...


گاهی به یادم بیاور کدام کوچه‌ی باریک بود که نگاهِ مشتاقِ  مرا به لبخند تو می‌رساند. لبخندی که از لبانت، نه، از چشمانت آغاز میشد و می‌درخشید و پرتوی نورش، کنج لبانت را بالا می‌آورد و عصرِ کوچه را شبیه سپیدهِ‌دمِ ساحل می‌کرد. می‌درخشید و حالِ خوب مرا، خوب‌تر می‌کرد. بگو کدام پنجره بود که از نیمه باز‌تر نمی‌شد و کدام پرده بود که باد را به معاشقه می‌خواند، می‌رقصید و دلبری می‌کرد و صبحِ سردِ اسفند را، ظهرِ مرداد می‌کرد. گاهی اشاره کن که شب، چند ساعت بود و صبح، چقدر دیرتر از تو می‌رسید، زمان چقدر می‌ایستاد و ساعت چقدر می‌خوابید. گاهی از من بپرس کدام واژه بود که داشتمت و می‌دارمت و خواهم داشت و کدام اتفاق بود که بی‌بهانه، در سکوت می‌افتاد و ما را میلی برای پایانش نبود. گاهی به من نگاه کن، ببین که شب بدون ماه تاریک است و مسافر بدون راه، دلتنگ. گاهی از من بخواه، که ببینم چقدر، که بخوانم چطور، که بگویم چرا، که بنویسم از کجا، که بسرایم  چگونه...

گاهی به من خبر بده از کهکشان که چیست. این نورهای رنگی و آن سایه‌های نرم، حسِ عجیبِ رهایی کنار تو، این حجمِ مهربانیِ بی‌انتها کجاست. گاهی به من نشان بده با یک تکان سر، امواج گیسوانِ تو، مثل پرندگان مهاجر، در آسمان رهاست. گاهی حواس مرا پرت کن توی آب، مثل سیب، گاهی حواس مرا پرت کن توی دشت، مثل باد، گاهی حواس مرا پرت کن توی دامنت، مثل خواب. گاهی مرا بخواه، به تمنا بدون شرم، مثل زمین که دلش رامِ ریشه هاست، مثل تنت که تماشا برای آن، مثل نوازش است، مثل کویر تشنه که باران، برای او، همّیشه خواهش است. گاهی مرا ببین، که نگاهِ تو زندگیست، در آسمانِ چشم تو، رویا همیشگیست.

 گاهی مرا به اسم صدا کن که اسم من، بین لبان تو، عناب می‌شود، هر حرف آن بدون آنکه بفهمی خودت، از هُرم هر نفس، بی‌تاب می‌شود. گاهی درونِ حلقه‌ی دستانِ بسته‌ام، لختی سکوت کن، از کهکشانِ پر از نور و رنگ‌هات، پایین بیا، به تنِ من هبوط کن. گاهی به زمزمه نزدیک گوش‌هام، شعری بخوان، سخنی تازه، ساز کن. قدرِ تمام زمانی که نیستم، این لحظه‌های بودنمان را دراز کن.

نظرات 2 + ارسال نظر

از آشنایی با وبلاگتون خرسندم
موفق وپایدار باشید

HediyeH 1401/08/24 ساعت 07:37

همّیشه قربانِ بودنت میروم نویسنده جآنّ ♡
دلم برای نوشته‌های کوتاهِ همّیشه عالی‌تون تنگ شده بود ☆

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد